شاید مهمترین و درعین حال قابل فهم ترین بخش از نظریات آلبرت اینشتاین را بتوان دراین خلاصه کرد که سرعت نور با وجود تغییر پارامترهای مکانی و زمانی همیشه ثابت می ماند. بطور مثال اگر ما از قطاریکه به سرعت ٢٠٠ کیلومتردرساعت حرکت میکند توپی را به جلو پرتاپ کنیم، سرعت قطار به سرعت توپ اضافه میشود واین توپ مثلاً با سرعت ٢٣٠ کیلومتر در ساعت حرکت خواهد کرد.  ولی سرعت نورچراغهای همین قطار چه درحالت سکون و چه در بالاترین سرعت، ٣٠٠ هزار کیلومتر درثانیه است.ازآن گذشته قبلاٌ تصور میشد که نورحرکت موجی داشته و مانند آب در یک شلنگ متصل به شیر منظم جریان دارد، ولی انشتاین نشان داد که نورمتشکل از ذراتی است که بطورمنقطع حرکت میکنند، بصورتیکه گویا آب را از چاه کشیده و سطل سطل به لوله آب واردکنید. ثابت بودن سرعت نور قبلاً هم بیان شده بود، ولی نتیجه گیری انشتاین ازآن درسال ١٩٠٥ نشان داد که اگر نور را مطلق و سرعت آنرا ثابت بدانیم، بنا براین زمان و مکان به اموری نسبی تبدیل میشود. فلاسفه  و بخصوص کانت فکر میکردند که اگر همه چبز در دنیا ازبین برود، زمان و مکان باقی خواهد ماند، ولی طبق نظرانشتاین زمان و مکان امری متغیر و نسبی بوده و با موجودات از بین میروند. »زمان به اشیاء چسبیده است«. در دنیا زمان و مکان جدای از هم وجود ندارد، آنچه هست <زمانمکان> است، به عنوان یک جریان واحد.  

………..

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert