هرکه ناموخت از کذار روزگار          

هیــچ ناموزد زهیچ آموزگـــــار

رودکی    

جنبش مشروطه صدساله شد.

برگ سبز از این شماره  ستونی را به گزارش مهمترین وقایع جنبش مشروطه ی ایران اختصاص میدهد.

دسامبر ۱۹۰۵  (آذر ۱۲۸۴)

بیشترجنبش ها و انقلاب ها از چند سال قبل از وقوع، شروع به رشد کرده ولی حادثه یی جرقه آنها روشن کرده و بر کیفیت و شدت آنها می افزاید.

حادثه ایکه جنبش مشروطه را روی غلطک انداخت، درست صد سال پیش رخ داد: در روز ۱۴ شوال ۱۳۲۳ قمری، ۲۰ آذر ۱۲۸۴ شمسی و ۱۱ دسامبر ۱۹۰۵ میلادی به دستور علاءالدوله حاکم مستبد تهران سیدهاشم قندی و حاج سید محسن را که از بازرگانان سرشناس و معتبر باز تهران و تاجر قند بودند به جرم عدم رعایت دستور دولت برای پایین آوردن قیمت قند درحضورمردم به فلک بستند. سید هاشم قندی تاجر محترمی بود که سه مسجد بنا کرده بود و با روحانیت رابطه ی نزدیکی داشت.

قیمت قند به واسطه ی کم شدن واردات از روسیه (جنگ روسیه و ژاپن) از یک من ۵ قران به ۷ قران رسیده بود. گمرکات ایران دراختیار یک شرکت بلژیکی بود که نرخ گمرک را تعیین میکرد و امتیاز گمرک را ازدولت گرفته بود. بنابراین قیمت قند تنها یک براساس عرضه ی تقاضای داخلی تعیین نمیشد، بلکه تابعی بود از نفوذ قدرتهای خارجی در اقتصاد ایران.

همراه با مجازات سید هاشم قندی و با انتشار اين خبر بازارها تعطيل شد و روحانيون و مردم در مسجد شاه جمع شدند. دوروز بعد روحانیون تهران سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبائی همراه با گروهی از پیروانشان در اعتراض به این اقدام توهین آمیز علاءالدوله تهران را ترک کرده به حضرت عبدالعظیم رفته و درآنجا متحصن شدند. درآنجا هر روز عده ای از وعاظ و خطباء به منبر رفته، از استبداد حکومت عین الدوله (صدراعظم مستبد مظفرالدین شاه) سخن ها گفته و خواستار تشکیل عدالتخانه شدند. تعداد تحصن کنندگان از ده ها هزار نفر تجاوز میکرد و باز تهران تعطیل بود.

کتک زدن سیدهاشم قندی جریانی است که  مارا با دو خط  مستمر در نیمه ی دوم قرن ۱۹ ایران روبرو می کند: استعمار و استبداد. دراین دوره ایران به یک کشور نیمه مستعمره تبدیل شده بود و قدرت های اصلی خارجی یعنی روسیه و انگلیس بجای اعمال نفوذ مستقیم استعمار ی (مانند هند) عملاً ایران را از نظر اقتصادی و سیاسی وابسته ی خود کرده بودند. اهرم نفوذ آنان »امتیاز« نام داشت. آنان با کسب امتیاز بر منابع اقتصادی (تنباکو، عوائد گمرکی و بانکی و …) دولت ها را بازیچه ی قرار داده بودند. معروفترین این امتیازات امتیاز استخراج و بهره برداری نفت بود که در سال ۱۹۰۱ به ویلیام ناکس دارسی داده شد. شرکت دارسی مجاز بود برای مدت ۶۰ سال شریان نفت را بدست گرفته و سالیانه ۱۶% از سود خود را به دولت بپردازد.  همچنین امتیاز عواعد گمرکی به مسیو نوز بلژیکی داده شد که مدتی بعد رسماً  وزارت گمرکات و سپس اداره ی ضرابخانه و پست و تلگراف را نیز به عهده گرفت.

استبداد و خودکامگی نیز وجه دوم شرایط سیاسی و اجتماعی ایران در این دوره است. ناصرالدین شاه در پنجاه سال سلطنت جلو هرگونه اصلاحات را گرفته و با خودکامگی حکومت کرد، تا اینکه ۱۰ سال قیل از شروع جنبش مشروطه در سال      ۱۳۱۳ (۱۹۸۶) به ضرب گلوله ی میرزا رضا کرمانی در حرم حضرت عبدالعظیم از پا در آمد.

بنا براین مردم ایران دراین سالها هم تحت فشارهای اقتصادی ناشی از سلطه ی استعماری قرار داشتند و هم خودکامگی و بی لیاقتی دولتمردان آنانرا به ستوه آورده بود. جنبش مشروطه قیامی بود علیه استبداد داخلی و بهره کشی قدرت های استعماری.

مظفرالدین شاه که بعد از کشته شدن پدرش ناصرالدین شاه حکومت را بدست گرفت، بدون توجه به نارضایتی روز افزون مردم مرتب به اروپا سفر کرده و گاه   و یا ۶ ماه در کشورهای اروپایی به خوشگذرانی مشغول بود. هزینه ی سفرهای شاه با قرضه های خارجی (روسیه تزاری) تأمین میشد.

درشماره ی آینده:

بخش دوم

(زمستان ١٣۲٤، ژانویه و فوریه ١۹۰٦)

در شماره گذشته خواندید: علاء الدوله حاکم مستبد تهران در روز ۲۰ آذر ١۲٨٤ (١١ دسامر ١۹۰٥) چند تاجر بازار تهران را به جرم گرانفروشی به فلک بست. نارضایتی مردم از استبداد خارجی، امتیازات غیردلانه و نفوذ بیگانگان در سرنوشت کشور سالها بود رو به افزایش بود. این حادثه چون جرقه ای نارضایتی را منفجر کرده و جنبش مشروطه را به راه انداخت. به دنبال آن عده ای از مبارزین سرشناس مجمله آیت الله بهبهانی و آیت الله طباطبایی در حرم حضرت عبدالعظیم متحصن شدند.

******

تعداد متحصنین از ده هزار نفر تجاوز کرد. سفیر کبیر عثمانی دست به وساطت زده و معتقد بود که مظفرالدین شاه باید از معترضین دلجویی کرده و آنهارا به تهران باز گرداند.

مظفرالدین شاه  پاشاخان امیر بهادر را مسؤل بازگرداندن آنان کرد. او با ۲۰۰ قزاق مسلح وچند کالسکه و درشکه به حضرت عبدالعضیم رفت، ولی تلاش وی به جایی نرسید.

مظفرالدین شاه برای دلجویی از متحصنین خواست که مقاصد و خواسته های خودرا نوشته و تسلیم شاه کنند. همچنین مظفرالدین شاه برای بازگشت علماء کالسکه شش اسبه شخصی خودرا همراه با تعدادی کالسکه سلطنتی به شهر ری فرستاد. مهمترین خواسته های معترضین از این قرار بود:

برکناری علاء الدوله  از حکمرانی تهران

انفصال مستر نوز بلژیکی از وزارت دارائی و گمرکات و تأسیس عدالتخانه برای رسیدگی به شکایات مردم.

روز ۲۲ دیماه ١۲٨٤ ( ١۲ ژانویه ١۹۰٦) اعتصابیون به تهران باز گشتند. در این روز شاید برای اولین بار شعار »زنده باد ملت ایران« به گوش میرسید. علماء پس از بازگشت از شاه عبدالعظیم نزد شاه رفته و مذاکراتی انجام دادند. شاه وعده تآسیس عدالتخانه را به آنها داد. همچنین علاء الدوله حاکم تهران عزل شد. ولی شاه و درباریان میخواستند با این قول ها بست نشینان را موقتاً راضی کرده و از گسترش دامنه اعتراض جلوگیری کنند.

شاه در ژانویه ١۹۰٦ وعده تحقق این خواسته ها را داد، ولی قدم مؤثری برای اجراء آنها برنداشت. عین الدوله بجای آنکه نمایندگان مردم را برای تأسیس عدالتخانه دعوت کند، عده ای از امناء دولت و اشراف قاجار و گروهی از تجار را در باغشاه برای بحث در باره نحوه تشکیل عدالتخانه دور هم جمع کرد.

 در این فاصله سید محمد طباطبائی و سیدعبدالله بهبهانی محبوبیت خاصی بین مردم کسب کرده و بیت آنان مرکز تجمع و رفت و آمد شده بود. دولتیان مرتب وعده خود را تکرار میکردند و آقایان هم تا اندازه ای قانع شده و موضوع را دنبال نمیکردند. ولی اصلاح خواهان مشغول شبنامه نوشتن شده و مردم را تحریک میکنند واز آقایان بدخواهی میکنند که »عدالتخواهی شما چه شد؟ … پس شما مارا فریب دادید که اسباب ریاست برای خود فراهم کنید …« (یحیی دولت آبادی، حیات یحیی، جلد دوم تهران ١٣٦١، ص ٣٥)

اصلاح طلبان تند رو با صدور شبنامه  مردم را علیه عین الدوله مستبد تحریک کرده و موج اعتراض علیه او به شهرستانها هم سرایت کرده است. ماه ژانویه و فوریه به همین ترتیب سپری میشود.

عین الدوله سیدجمال الدین واعظ را که از فعالین جنبش بود قبل از رسیدن ماه محرم از تهران اخراج کرده و روانه قم نمود، چون میدانست که این سید با منبرهای پرشورش مردم را بیشتر تحریک خواهد کرد. آیت الله بهبهانی هم ناگزیر موافقت کرد. سیدجمال واعظ روز ٣۰ بهمن ١٣۲٤ (١۹ فوریه ۲۰۰٦) مجبور به ترک تهران شد.

بنا براین در سه ماهه اول از شروع جنبش تنها یک خواسته معترضین عملی شده بود و آنهم عزل علاءالدوله بود.

درشماره آینده:

موج اعتراض علیه عین الدوله

تحصن مجدد علماء و اصلاحطلبان

مردم خواهان مجلس اند و به عدالتخانه بسنده نمیکنند.

بخش سوم: ازمارس ۱۹۰۶ تا سپتامبر ۱۹۰۶ (فروردین تا شهریور ۱٢۸۵)

در بخش قبل خواندیم که علما و بست نشینان در ماه ژانویه ۱۹۰۶ با قول ها و قرارهای عین الدوله از شاه عبدالعضیم به تهران برگشتند، ولی دولت با اتلاف وقت از اجرای خواسطه های مشروطه خواهان طفره میرفت. خواسته مشروطه خواهان در این مرحله تشکیل عدالتخانه است.

شورش و قیام علیه عین الدوله در شهرستانها اوج گرفت. شهر تبریز یک پارچه به هیجان در آمد. خواسته مردم آذربایجان عزل عین الدوله و برقراری مشروطیت بود. سید محمد طباطبائی در نامه مفصلی به شاه او را ازعواقب شدید  این جنبش برحذر داشته و نوشت که علاج درد فقط برقرای حکومت مشروطه است. انجمن های سری نیز افزایش یافتند. جمعی از سران سرشناس مشروطه خواهی منجمله میرزا حسن رشدیه، مجدالاسلام کرمانی و میرزا آقا اصفهانی در اواخر خرداد ۱٢۸۵  (ماه یونی ۱۹۰۶)   دستگیر و به کلات نادری تبعید شدند. شیخ محمد واعظ نیز توسط سربازان دستگیرشد و لی مردم اورا از دست قزاقان نجات دادند. درگیری و خشونت بین مردم و سربازان شروع شد و دراین حادثه یکی از طلاب بنام سید عبدالحمید و یک روحانی دیگر بنام سید حسین کشته شدند. سربازان مردم را که در مسجد برای مجلس ختم کشته شدگان جمع شدنه بودند محاصره کردند ولی مردم به خیابان ریختند و دراین حادثه با تیراندازی سربازان قریب ۱۰۰ نفر کشته شدند.

این فشارها باعث شد که مردم به عنوان اعتراض دست به تحصن جدیدی بزنند. در اواخر تیرماه علما برای برای باردوم به عنوان اعتراض تهران را هممراه با حدود ٢۰۰۰ روحانی و بازرگان و اصناف به مقصد قم ترک کردند (مهاجرت کبیر).

سیدین (بهبهانی و طباطبائی) در نامه ای به سفارت انگلیس تقاضای حمایت از مشروطه خواهان را نمودند. پیرو آن نخست عده ای متشکل از ۵۰ نفر در سفارت انگلیس به تحصن پرداختند که تعداد شان بعد از مدت کمی به ٢۰هزار نفر رسید.

متحصنین سفارت خواسته های خود را اعلام کردند:  بازگشت علما به تهران، عزل عین الدوله صدراعظم، افتتاح مجلس شورای ملی، قصاص قاتلین سید عبدالحمید، باز گردانیدن تبعید شدگان به تهران.

مظفرالدین شاه تحت فشار همه جانبه مجبور به قبول خواسته ها شد. عین الدوله برکنار و میرزا نصرالله خان مشیرالدوله به صدرات عظمی رسید.

در روز ۱۴ مرداد ۱٢۸۵ (5 آگوست ۱۹۰۶) فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه امضاء شد. ودرفرمنان دومی ٣ روز بعد از آن تأسیس مجلس منتخب مردم تأیید شد. یکروز بعد متحصنین قم با شادمانی به تهران باز گشتند و بست نشینان سفارت انگلیس نیز آن محل را ترک کردند.

یک ماه بعد از صدور فرمان مشروطیت سفیر انگلیس در تهران در تلگرافی به لندن اطلاع داد که از قرار سفارت روسیه از بالارفتن اعتبار انگلیس در ایران نکران شده و میخواهد دولت را وادار به برهم زدن اساس مشروطیت نماید.

روز ٢۵ شهریور گروهی از مردم تبریز به عنوان اعتراض علیه ظلم و ستم محمدعلی میرزا ولیعهد به کنسلولگری انگلیس پناهنده شدند.

روز ۱۴ مهر ماه انتخابات مجلس شورای ملی در تهران پایان یافته و نخستین جلسه آن درکاخ گلستان با نطق مظفرالدین شاه آغاز به کار کرد.

دراین انتخاباتاین گروه هایی از حق شرکت در انتخابات محروم بودند: زنان، افراد خارج از رشد و تحت قیمومیت، مرتدین از اسلام، ور شستگان به تقصیر، مرتکبین قتل و سرقت، کارمندان و نظامیان

در شماره آینده میخوانید:

مظفرالدین شاه چند ماه بعد از امضاء فرمان مشروطیت از دنیا رفته و قدرت بدست فرزند مستبدش محمد علی شاه می افتد که هدفش نابودی نظام مشروطه است.

 

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert