اسلام و مسیحیت درهیچ جائی به اندازۀ حادثۀ شهادت عیسی (جمعة الصلیب)  و امام حسین (عاشورا) به هم شباهت ندارند: شهادت عیسی آغاز مسیحیت است و اگراین واقعه نبود، عیسی بن مریم نیز مانند بسیاری از مصلحین دینی زمان خودش به دست فراموشی سپرده میشد. عاشورا نیز آغاز تشیع و تفکرضد سلطنتی و ضد اشرافی دراسلام است. تشیع در غدیرخم پایه ریزی نشد، بلکه آغاز و ضامن بقاء آن در قرن های بعد همین واقعۀ دردناک و فراموش نشدنی عاشوراست. اگر عاشورا نبود، تشیع نیزمانند خیلی از فرقه های دیگر (خوارج، زیدیه، اسمعلیه و …) در حاشیۀ تاریخ باقی می ماند.

امام حسین این حادثه را میخواست و آنرا برنامه ریزی کرده بود، البته نه از آغاز خروج ازمدینه، بلکه حداقل از روز تاسوعا و شب عاشورا به بعد، تصمیم خودرا برای اجرای این حماسۀ تاریخی گرفته بود و برای باقی ماندن این حماسه زنان و کودکان را نیز نگه داشت، امری که تا بحال در جنگ ها سابقه نداشت.

جزئیات دقیق حرکت او  زمان به قددت رسیدن یزید که آغاز سلطنتی شدن واشرافی شدن  اسلام بود تا روز عاشورا درتواریخ آمده است. میخوانیم که امام حسین ازهنگام حرکت ازمدینه و پس ازآن تا کربلا  مذاکرات و گفتگوهای مختلفی با دوست و دشمن داشت و حتی حاضرشده بود، برگردد وازبرخوردنظامی خودداری کند، ولی شب عاشورا تنها و تنها خود را درمقابل دو گزینش میدید: تسلیم شدن و بیعت اجباری با یزید و یا انتخاب آگاهانۀ شهادت.

او آخرین بازماندۀ پیامبر بود و بعد از صلح امام حسن با معاویه تشیع ضعیف و اسلام اشرافی قدرتی بدون منازع شده بود. اگر اینجا از تشیع سخن میگوییم، منظور ما قراردادن آن در مقابل تسنن نیست، بلکه منظور گرایشی است در اسلام که با بازگشت اشرافیت و جاهلیت به مبارزه برخواست. امام حسین با تسنن مشکلی نداشت و با ابوبکر و عمرهم رابطۀ خیلی خوبی داشت. در کنار عباس، سه برادر دیگر حسین هم به نام های ابوبکر، عمر و عثمان کشته شدند که شیعیان کمتر به آنها توجه می کنند.

وقتی به حرکت عیسی نگاه میکنیم، او را هم انسانی عدالتخواه و مدافع حقوق زیردستان در مقابل روحانیت منحرف شده و اشرافی یهود می بینیم.

هدف هردو باقی ماندن یک عقیده بود، به قیمت از دست دادن جان، آنهم با دوروش مختلف: اگر عیسی مقاومت میکرد و شکست میخور، نامی از او نمی ماند، و اگر امام حسین صلح میکرد، بازهم به فراموشی سپرده میشد.

نزدیکی امام حسین به عیسی از سخنان و کلمات خود او بخوبی شنیده میشود. از امام سجّاد نقل شده است که  امام حسین در مسیر کربلا در هیچ منزلگاهى فرود نیامد و کوچ نکرد، مگر آن که از  یحیى بن زکریّا  وکشته شدن و بریده شدن سراو  وى یاد میکرد و روزى چنین گفت:  »وَ مِنْ هَوانِ الدُّنْیا عَلَى اللّهِ أَنَّ رَأْسَ یَحْیَى بْنَ زَکَرِیّا اُهْدِىَ اِلى بَغِىٍّ مِنْ بَغایا بَنی إِسْرائیل« (از پستى دنیا نزد خداوند همین بس که سر  یحیى بن زکریّا را براى زناکارى از زناکاران بنى اسرائیل هدیه بردند)  یحیی در مسیحیت مقام شامخی دارد. او بشارت دهندۀ عیسی و تعمیددهنذه او در رود اردن است. یحیی و عیسی باهم خویشاوند بودند و همزمان به دنیا آمدند. براساس انجیل لوقا هنگامیکه مریم  به عیسی حامله بود، نزد مادر یحیی (الیصابات) رفت و الیصابات گفت: »از آن لحظه‌ای که آمدی جنین در شکم من به حرکت درآمد«

داستان شهادت یحیی که امام حسین به آن اشاره میکند از این قراربود که هرودیس پادشاه هوسباز فلسطین از پیامبر یحیی میخواست که ازدواج او را با دختر زیبای برادرش «هیرودیا» برخلاف شریعت موسی مشروع اعلام کند، ولی یحیی حاضر به این فتوا نبود و »هرودیا« از »هرودیس« خواست که یحیی را کشته و سراورا پیش او آورد و همین هم شد.

امام حسین خود را با مسیح مقایسه نمیکند، چون از نظرقرآن عیسی به صلیب کشیده نشد. بنا براین بریده شدن سر یحیی را مثال میزند. پیروان یحیی همان صائبین هستند که قرآن از آنها نام میبرد.

روزعاشورا با جمعة الصلیب از نظر مناسبت تاریخی ارتباط دارد: عاشورا پیش از واقعۀ کربلا نیز دارای اهمیت خاصی بود و برای یهودیان روز نجات قوم بنی اسرائیل از مصر است که امروزهم به عنوان عید عید فِسَح (فطیر)  یادمیشود . عیسی نیز در  15 ماه نیسان که روز اول این عید است شهید شد. (انجیل مرقس، باب ۶، آیۀ ۶ تا ۴۰) پیامبراسلام نیز این روز را گرامی میداشت و روزه گرفتن درآن را سفارش میکرد.

پس روز عاشورا روز نجات بنی اسرائیل از دست فرعون، شهادت عیسی و شهادت امام حسسن است. در هرسه مناسبت ما سه گروه مستضعف را دربرابر سه قوم متجاوز (فرعون، حکام و کاهنان قوم یهود و یزیدبن معاویه) می بینیم.

عیسی و امام حسین هردو با خیانت یاران خودشان شهید شدند. یهودا که از حواریون عیسی بود، مخفیگاه او را در قبال ۳۰ سکۀ نقره لو داد و کوفیان هم در قبال مال و قدرت حسین را تنها گذاشتند.

عیسی نیزچون حسین  تشنه لب از دنیا رفت. یکی از آخرین کلمات او در بالای صیب این بود: »تشنه ام « (یوحنا، ۱۹:۲۸) و زنان اسفنجی آغشته به سرکه را به لب های او رساندند.   

عیسی و امام حسین هردو در شب قبل از شهادت پیروان خو درا جمع کرده و از شهادت خود به عنوان سعادت  نام بردند. 

مادران هردو درشمار زنان مقدس اند. فاطمه در اسلام همان مقامی را دارد که مریم در مسیحیت داراست.

عیسی در مقابل پیلتوس حاکم روم در فلسطی از خود دفاع میکند و امام حسین در برابر حاکم یزید درکوفه ابن زیاد قرار میگیرد. در هردو ماجرا زنان نقش مهمی دارند: در تصاویر همیشه پایین صلیب عیسی  زنانی ایستاده و میگریند، در واقعۀ عاشورا صدای گریه زنان از خیمه ها بلند میشود.

همچنین در هردو مورد زنان در پخش خبر شهادت سهیم اند: زینب نیز پس از شهادت برادرش از هر موقعیتی برای زنده نگه داشتن یاد عاشورا کمک میگیرد. بعد از شهادت عیسی این زنان بودند که متوجه قبرخالی عیسی و بازگشت او شدند و عیسی اولین بار با آنها سخن گفت.

از حماسه تا عوامفریبی

هردو واقعه در طول تاریخ دردست پیروان شکل خاص خود را گرفت و برای روحانیت هر دو مذهب وسیلۀ دکانداری،  مردم فریبی و خرافات شد.  خواستند دین خود را اداکنند و تنها جنبه هایی را گرفتند که به نفع بقاء  رهبران مسیحیان گفتند که عیسی با رفتن به صلیب گناهانشان  مردم راشسته است و کلیسا هم با گرفتن پول صادرکنندۀ کفارۀ گناهان شد. روحانیت شیعه از مظلومیت امام حسین بهره برد ومردم را با این بهانه دورخود جمع کرد که گریه برای امام حسین گناهان آنها را پاک میکند. در هردو مذهب خون تقدس یافت و هنوزهم مجسمۀ خون آلود عیسی زینت بخش کلیساهاست، این خونِ تنها فرزند خدا بود که ریخته شد و مراسم نان وشراب تجسم جسم و خون اوست.  شیعیان هم در زیارت عاشورا از امام حسین به عنوان »خون خدا« (ثارالله) یاد میکنند و در مراسم قمه زنی با دیدن خون آرامش می یابند! 

مسیحیان هرسال در روز جمعةالصلیب عزاداری میکنند، هرچند که در کشورهای صنعتی این مراسم »پروسسیون«  کمرنگ تر شده است، ولی در بعضی مناطق مراسم زنجیرزنی و حرکت هیئت ها و تعزیه نیز دیده میشود، به این صورت که فردی به شکل عیسی  با تاجی از خار و بدنی به ظاهر مجروح صلیب خود را به دوش میکشد و پیلاطوس نیز که حکم قتل او را صادر کرده (به عنوان شمر در مراسم ما) دیده میشود.

مراسم عزاداری به شکلی که امروز رایج است، به زمان صفویه برمیگردد که به عنوان مروج تشیع در رقابت شدیدی با قدرت سنی  عثمانی قرار داشت و به دنبال پیداکردن همپیمانان مسیحی اروپایی برای مقابله با دولت عثمانی بود. دکترشریعتی معتقد بود که در زمان شاه عباس فردي از طرف دربار به اروپا فرستاده شد تا در مراسمي که مسیحیان براي شهادت مسيح در شهر »لوور« انجام مي دادند حضور يابد. در آن مراسم از آلاتي چون عّلم براي عزاداری استفاده شده بود و نماينده اعزامي در بازگشت به دربار صفوي براي عزاداري امام حسين کاربرد آنهارا پيشنهاد کرد که پذیرفته هم شد.  مردم با شنيدن صداي طبل و سنج راه مي افتادند و زنجير و سينه مي زندند. اگردرست توجه کنیم، علم هایی که روز عاشور حمل میشوند، از یک بخش افقی و عمودی تشکیل شده اند که همان شکل صلیب است. این مراسم در دورۀ قاجاریه به اوج خود رسید و رضاشاه هم نتوانست باتوجه به قدرت روحانیت آنرا منحل کند.

امروز بازار کاسبی با خون ریخته شدۀ امام حسین به خصوص در ایران به اوج خود رسیده و بازار مداحان گرم است: بعضی از انها برای یک جلسه مداحی ۵.۲ میلیون تومان پول میگیرند. خیلی از همین مداحان پرنفوذ  از هیئت ها و تکیه ها چماقداران و لباس شخصی ها را هدایت کرده و به جان مردم می اندازند، . حقا که باید به این اکنون به مظلومیت جوانان مخالفی ګریست که بدست این چماقداران کشته و زخمی میشوند.  حسین گریست که حماسه اش بدست ابن زیادهای زمان ما افتاده است.

 

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert